
یکم: آنچه از پیامبر مکرم برای همهی انسانها و همهی زمانها و مکانها به وجه واجب رسیده البته واجبالاتباع است. همهی سخن در آن است که از آن بزرگوار چه رسیده و برای که و کِی و کجا رسیده است.
قدر متیقّن آن است که احکام شرع، وارده در قرآن و حدیث پیامبر، همه موقت و محلی و متعلق به دنیای ماقبل مدرن اند، مگر خلاف آن ثابت شود. اینکه مسلمانان همواره بدان ها عمل کرده اند، ناشی از یکسان بودن دنیاشان با دنیای عصر نبوت بوده است.
تغییر زمان و مکان، به اعتراف فقیهان بسی چیز ها را عوض می کند.
دوم: فقه موجود سخت بیگانه با حقوق و اخلاق است، ورود آن دو مهمان فربه ساختار مهمانخانه را بالمرّه عوض خواهد کرد و فقه آیندگان تفاوت بسیار با فقه امروزیان می تواند داشت.
سوم: مناسک و آئین عبادی چون صلات و صوم و حج و زکات و پرهیز از خمر و خباثت، ماندگارترین و دلرباترین بخش فقه اند. اینها پوستهی محافظ اخلاق و هستهی سلوک پیامبرانه اند و برای همیشه می توانند آمادهگر معنویت و هویتبخش به امت اسلامی باشند. تطبیق آنها با زندگانی پرمشغله مدرن البته اجتهادی مبدعانه میطلبد.
چهارم: سیاسیّات و جزائیّات مشکوکترین و مندرسترین بخش فقهاند و خصلت حجازی و قبیلگی آشکار دارند و جامعه و جان اعراب در آنها حاضر است و ضعف مزاجشان به هیچ داروی مدرن درمانپذیر نیست. با نقد رادیکال آنها و نگهداشت پارههای بیضررشان(چنانکه اقبال لاهوری برآنست)، می توان جایشان را با حقوق مدرن پر کرد. گرچه همهی فقه از عَرَضیات است(یعنی میتوانست به گونهی دیگری باشد)، اما این بخش از فقه عَرَضیترین عَرَضیات است.
پنجم: اگر بنا بر تقلید است، باید از علم فقه تقلید کرد نه از فقیهی خاص!
لذا اهل تقلید اولاً میباید از کثرت سوال بپرهیزند و ثانیا به همهی فقیهان، اعمّ از زنده و مرده و شیعی و سنّی و زن و مرد میتوانند مراجعه کنند و آسانترین حکم شرعی را برگیرند.
ششم: برای سیاسیّات و جزائیات و اقتصاد و… باید به علم مدرن و اخلاق مراجعه کرد.
عبدالکریم سروش