
تامل در شیوه اجرای سیاست در دو قلمرو ملی و دیپلماتیک نظام مهم است. من
در این اشاره مختصر قصد ورود در تفاوتهای نظری سیاستورزی بومی و اعمال
دیپلماسی در حوزههای نفوذ ندارم اما تنها یک اشاره کافیست که دییلماسی چه
در حوزه عمومی و چه در حوزه نفوذ، نوعی بازی هوشمندانه با مهرهها و
کارتهای موجود و مفروض برای توزیع و تجمیع قدرت است. کوتاه کنم: جمهوری
اسلامی با محدودیتهای ذاتی و ماهیتی امکان یک بازی دیپلماتیک استاندارد را
در سطح بینالمللی ندارد بنابراین همت و ابتکار بیشتر صرف تاثیرگذاری
در مناطق نفوذ میشود. اما مهم اینجاست که اعمال دیپلماسی در مناطق نفوذ
که زیرعنوان “دیپلماسی نفوذ” شناخته میشود، خود تابع اصولی است که از جمله
باید به توجیه ملی هزینه و سود در دیپلماسی عمومی اشاره کرد. یعنی مردم
کشور بازیگر (دستکم افکارعمومیِ موثر) که شریک هزینهها هستند باید نسبت به
دستاورد، اهداف و چشم انداز بازی روشن باشند.
ایران به عنوان قدرت
برتر منطقهای “دستکم” در دو کشور عراق و لبنان صاحب نفوذ بالاست و امکان
بازی برتر دارد اما مدتی است این دو حوزه نفوذ دچار تنش و بحران داخلی است و
تا جایی که من باخبرم افکارعمومی ایران در بیخبری نمیتواند نسبت معناداری
میان هزینهها و دستاوردهای ج.ا.ا در حوزه نفوذ برقرار کند. بنظرم باید
دستکم چهار نکته و برداشت را در این تامل برجسته کنم:
۱. نظام ج.ا.ا همچنان نوعی سیاست اندرونی/بیرونی سنتی را (من پیشترها هم
همین تعبیر را در نوشتههایم اوردهام) در حوزه دیپلماسی هم اعمال میکند
که دستکم در فُرم، هیچ نسبتی با اقتضائات دیپلماسی مدرن ندارد.
۲.
ج.ا.ا بگونه زیرکانه و البته غیراستانداردی سه نوع دیپلماسی “عمومی”، “قدرت
نرم” و “نفوذ” را با هم آمیخته و برای اهدافی که نوعا ایدئولوژیک است بکار
میگیرد.
۳. هریک از سه نوع دیپلماسی بالا (با ارجاعات خاص خود)
هدف گذاری شده و بازیگران خود را دارد اما وقتی از منابع ملی تغذیه میکند،
باید برپایه دیپلماسی عمومی نسبت و تعریف معنادار و همگنی از خود در افکار
عمومی نمایش دهد.
۴. دیپلماسی نفوذ بطور استاندارد برپایه منابع
مالی تعریف شده میایستد و توجیه اقتصادی دارد. یعنی بطور مشخص باید
بهرهوری آن شفاف باشد که بنظرم در مانحن فیه (حوزههای نفوذ ایران) نیست
یا تاکنون نبوده است.
نتیجه آنکه مردم ایران در کجای بازی قدرت منطقهای یا جهانی (تاکید مکرر و اخیر رهبری برای حضور دریایی و زمینی ایران در سایر مناطق و گسترش حوزه نفوذ) نظام هستند؟ باتوجه به هزینههایی که میکنند (میشود) چه دیسکورسهای اقناعی یا بستههای توجیهی مناسبی دریافت میکنند؟ مردم یا همان پیادهنظام سیاستهای حوزه نفوذ، چه بهره ملی از این مناطق دارند؟ و نکته آخر اینکه این دیپلماسی نفوذ که یحتمل پشتوانه عمومی ندارد تا کجا، چطور و برای چه، باید اداره شود؟!