
دو نکته انتقادیِ روبرو از جامعه ایمانی
ابتدا نقد
وقتی
به مسایل و گرفتاریهای ملک و ملت فکر میکنم و حجم مصایبی که ما در آن
غوطهوریم و اطلاعاتی که از پستوبلند آن جامعه داریم، و ارزیابی احتمالی
از سهم طوایف و صنوف و طبقات، احساس میکنم دینداران ما سهم بیشتری در
خرابی این اوضاع دارند. درحقیقت و بنابر آنچه از میراث و متون داریم
دینداری کار بسیار مشکلی است و آدمی نمیتواند بصرف انجام فرائض و مناسکی
یا ترتیب صورت و ظاهری، ادعای ایمانی کرده یا با جامعه دینداران احساس
پیوستگی کند. ما با انبوه دیندارانی روبروییم که با سکوت، رضایت، همراهی،
نادانی، مصلحت اندیشی و … سیمان و ستون انواع فساد در کشورند. انبوه
مؤمنانی که مظلومان زندانی و محکومان بیگناه را میبینند، از خیانتهای
آشکار و پنهان باخبرند، ناظر ریختن آبروی دیگرانند، دزدی، دروغ، تهمت،
ارتشا، فحشا، و دهها لانه موریانه دیگر را میشناسند اما ساکت یا خرم و
راضی دامن چیدهاند و کاری جز عافیت خویشتن و آبادانی زندگی ندارند. ما
انبوه مؤمنانی داریم که با شنیدن غصهای لبخند میزنند یا در یک رخداد تأثر
برانگیز، ریاکارانه اظهار همدردی میکنند اما خالی از هر کنش ایمانی،
مسئولانه و بایسته هستند.
بر همان پایه که روحانیت (غالب) امروز
اعتباری برای اسلام و ارزشهای اخلاقی آن نیست که گاه بعکس، مؤمنان (غالب)
این جامعه مایه رسوایی این دین و سرشکستگی بزرگان آن هستند. به گمان من اگر
یک نظام اعتقادی همه چیز داشت جز حریت و آزادگی مؤمنان، یا مصالح آن بر
اصول اخلاقی چربید، دستگاه رقــیتی است که حتما باید از آن گریخت.
اغلب
دینداران این جامعهی سراپا فساد و آلودگی و خیانت، متهمان درجه اولند.
آنها نه تنها در دادگاه الهی که در نظام کیفری همین جهان و وجدان عمومی
مسئول و مورد پرسشاند که چرا نسبت به وظایف خود در اصلاح آلودگیها
کوتاهی کردهاند، علیه فساد نشوریدهاند، نمایندگان صادق ایمان نبودهاند،
فریاد نزدهاند، در کنار مظلومان نایستادهاند و تنها به عافیت و مصلحت خود
فکر کردهاند. جامعه “مؤمنان خاموش” مسئول اول فروپاشی اخلاق و ایمان و
تاراج ارزشهای این سرزمین است. “جامعه مؤمنان خاموش” یا باید در برابر
انبوه نشانههای ظلم و فساد از ارزشهای اعتقادی خود دفاع کند یا از ادعای
ایمانی و اعتقادی خود آشکارا استعفا دهد. زمانه ما “عصر خاموشی مؤمنان”
است، مؤمنانی که میراث درشت و کهن اما محصول لاغر و فاسد دارند. دینداران
اگر فضایی اخلاقی/ایمانی میخواهند، ابتدا خود باید از این عافیت رندانه،
خاموشی دینستیز و مصلحت اخلاق سوز، حیا و توبه کنند. این جامعه ایمانی
کاسد و کاسب و راضی، ننگ ایمان و اخلاق و منشاء تباهی موجود است !
پ.ن: نکته دوم (دفاع) در فرسته بعدی است.
نوشتهی دكتر رضا بهشتى معز در فيسبوک