
به بهانه نظريه پيشنهادى اخير جناب سروش محلاتى !
محمد امجد:
بنده يك “حاشيه ” بر نظريه جناب سروش محلاتى «درمورد نصب قاضى توسط حاكم اسلامى يا جمع “انتخاب و نصب !” »دارم و اينجا مطرح مى كنم و اميدوارم به سمع ونظر مبارك ايشان برسد!(مكتوب ايشان در اولين كامنت)
قاضی القضات منصوب يا منتخب؟
بنده اين نوشته جناب سروش محلاتى (كثرالله امثاله الشريف ) را به اشتراك مى گذارم همراه با يك حاشيه:
“درعصرغيبت معصوم عليه السلام ، هيچكس را ( ولوبلغ ما بلغ من العلم والورع) نميتوان «حاكم اسلامى» دانست !”
بنابر
اين موضوع “نصب قاضى توسط حاكم اسلامى” و احكام مرتبط با آن ، همچون احكام
خريد و فروش برده وكنيز ؛ «بلاموضوع» شده اند و بحث و نقد و رد و اثبات در
مورد احكام بلاموضوع ، فى الواقع ، «سربى صاحاب تراشيدن است!»
واما توضيح اى در باره عكس!
عكس علاوه بر ضرورت اينستاگراميه با بحث مرتبط است!
بنده ، حق را به علامه طباطبايي (قدس سره) مى دهم كه به دليل عطف ” واولى الامر منكم” در آيه شريفه اطيعوالله_وأطيعوالرسول ، «عطف اولى الامر به رسول( ص) معصوم و مفترض الطاعة» شرط مفترض_الطاعه بودن حاكم را عصمت مى داند و درست به همين دليل، قائل به ولايت_فقيه_صائنا_لنفسه نيست!
تجارب چهل سال گذشته ، و آزمون نظريه ولايت فقيه در عرصه عمل ، تفوق و حقانيت نگاه صائب اسلامشناس بينظيرى چون علامه طباطبايي را بر نظريه هاى اثبات كننده ولايت فقيه “اظهر من الشمس و ابين من الامس ” نموده است!
نتيجه خروج از اين “نظريه عدم ولايت در عصر غيبت و لجوء به نظريه رايج ميان فقها از صفويه به اين سو (ولايت فقيه) مى شود كاريكاتورذوالفقار!
ميان آن ذوالفقار علوى كه يك ضربت اش افضل_من_عبادة_الثقلين است ( وامام صادق ع فرمود: “وانا من الثقلين”) واين نشان_كاريكاتورى ،” تفاوت اززمين تا آسمان است!”