
گویا از زمان خواجه شمسالدین محمد تا امروز، گذرگاه عافیت همچنان تنگ است.
یکی از خدمات ادیبان مورخ خوشذوق و مورخان ادیبِ ایراندوست آنست که ببیـنند در کجای این تاریخ ملعون، گذرگاه عافیت گشاد است و چرا !و آیا رعیت مفلوک و استـبدادزده به طمع عافیت همیشه باید جریده میرفته است؟ یا اگر جریده رفته حتما به عافیت رسیده است؟ یا این مصلحت حاکم جائر بوده که بر زبان آن رند شیرازی جاری شده است که عافیت در خلوت است !
آیا رعیت مسکین باید برای ارزنی عافیت، از گذرگاه آفاق جریده میرفته یا گذرگاه انفس و تازه با چه اطواری میرفته که به تنگنا دچار نشود ! اینها پرسشهای سزاوار شهروندانی در تنگناست که در قاب گشادِ وصلتِ نامیمون دینودولت و در حسرت عافیت همچنان مشق جریده میکنند !
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
بگیر طره مه چهرهای و قصه مخوان
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ازل است
برگرفته از فیس بوک رضا بهشتی معز