
یگانه راه رهایی به روایت مصطفی ملکیان
آسیب شناسی ریشه اعتراضات
روزنامه شهروند | شماره ۱۸۸۸ | ۹۸/۱۰/۲۵
وقتی قرار اولمان در اوایل آبان ماه کنسل شد، نزدیک به دو ماه طول کشید تا قرار دیگری با او بگذاریم و برای مصاحبه به دیدارش برویم. در این مدت اتفاق مهمی در کشور افتاده بود. اعتراضهایی که به بهانه افزایش قیمت بنزین آغاز و کمی بعد به خشونت کشیده شد. خبرهایی که متعاقب این اعتراضها و پس از آن آمد، موضوع مصاحبه ما را تغییر داد: «چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟» و «جامعه چه مسیری را طی میکند؟»
به نظر ناخوش بود. کمی بیحوصله و خسته به نظر میآمد، شاید هم کمی عصبانی از اتفاقهایی که افتاده و برخوردهایی که شده. اگر کسی مصطفی ملکیان را بشناسد، دلیل این بیحوصلگی و عصبانیت او را کاملا درک میکند. کسی که تمام دغدغهاش اخلاقی زیستن و تلاش برای بهروزی و خوشی آدمیان است، قطعا ناخوشی انسانها، او را هم ناخوش میکند.
لب به انتقاد گشود و گفت باید به مشکلات موجود توجه کرد: «هرچه هم خاک روی مشکلات بپاشید، در نهایت باید آن مشکلات اصلی را پیدا کنید و آنها را حل کنید.» ملکیان میگوید، انسان دارای ساختار ذهنی، جسمی و روانی خاصی است و برای داشتن زندگی اجتماعی باید به این ساختارها توجه شود. اگر نه، این موجود نمیتواند همبستگی اجتماعیاش را با سایر موجودات همنوع خودش در جامعه حفظ کند: «جز این، راهی وجود ندارد.»
ملکیان می گوید، وقتی مردم به کسی رأی میدهند، برای تامین «نظم، امنیت، عدالت و آزادی» است. هر اقدامی که این موارد را تهدید کند، صدای اعتراض آنها را، از این حیث که انسان هستند و یکسری نیازهای انسانی دارند، درمیآورد. نمیتوان به آنها گفت که چرا صدایتان را بلند کردید. او از این جهت به اعتراضهای مردمی به افزایش قیمت بنزین نگاه میکند: «وقتی ضربهای به کاسه زانوی من میخورد، پای من ناخودآگاه بالا میپرد. وقتی یک سوزنی در دست من فرو برود، ناخوداگاه جیغ میکشم. دیگر اینجا فرصت تأمل ندارم. این اعتراضات هم دقیقا جیغ کشیدن کسی است که آزار دیده است.»
ملکیان سه نقد و عیب اساسی به سخن افرادی وارد می کند که استدلال شان برای افزایش قیمت بنزین، مقایسه آن با کشورهای دیگر است.
در نهایت وقتی از او پرسیدیم، «چه باید کرد و راه حل چیست؟»، همان پاسخی را داد که بارها در سخنرانیها و مصاحبههای دیگرش، کم و بیش، مستقیم و غیرمستقیم به آن اشاره کرده است: «اصلاح فرهنگ» یا همان «تحول درونی».
ملکیان معتقد است که «کارهای فرهنگی یعنی اینکه من باورهای کاذب را از مردم بگیرم و باورهای صادق را وارد ذهنشان کنم. احساس و عواطف نابهجا را از مردم بگیرم و به جای آن، احساسات و عواطف بهجا را در ذهن و ضمیرشان بکارم. خواستههای نامعقول را از آنها بگیرم و به آنها خواستههای معقول بدهم.» گرچه این، راهی بس دشوار و طولانی است اما یگانه راه موجود است
گفتگوی روزنامه شهروند با مصطفی ملکیان را اینجا بخوانید.