
یک:
به این عکس و نوشتهاش که در صفحهی توئیتر به اصطلاح سفیر ایران در دوحه منتشر شده، خوب نگاه کنید. بله! چشمهایتان اشتباه نمیبیند و احساس تهوعتان بیجهت نیست! در روزِ رُندِ ۹۹/۹/۹ عالیترین نمایندهی واخ در قطر، نه فقط با اراذلِ طالبان را به سفارت ج.ا که عرفا بخشی از سرزمین ایران محسوب میشود راه داده که بیشرمنده با ایشان عکس یادگاری گرفته و وقیحانه آنها را جنبش نامیده است!
دو:
کمتر کسی است که نداند در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۷۷، طالبان کنسولگری (سفارت در تبعید ایران) در مزارشریف را اشغال و ۱۱دیپلمات هموطن را با قساوت اعدام کرد. در بین این ایشان از مقامات ارشد سپاه تا نمایندگان وزارت اطلاعات و وزارت خارجه و نیز مرحوم شهید والامقام محمود صارمی رئیس دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) وجود داشتند و از همینرو ۱۷مرداد در تقویمهای ما روز خبرنگار نام گرفته است.
سه:
علیرغم وعدهی مسئولان وقت ایرانی به انتقامی سخت و سریع در تلافی جنایت طالبان و لشکرکشی وسیع و استقرار چندین لشکر در مرزهای شرقی ایران، خیلی زود و به درخواست ر.جمهور فعلی که آنموقع دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، نیروهای بازگشتند و مطابق معمول، تلافی به موعدی مناسب احاله شد!
چهار:
از اصل ماجرای اشغال و آتشزدن سرکنسولگری و بیحرمتی به پرچم ایران، نحوهی جسارتهای وحشیانهی طالبان با اجساد دیپلماتهای شهید، اوج اهانت آن گروه بود که قلم از نوشتن و حافظه از به یادآوردن آن شرم دارد. حال چگونه یک دیپلمات زنده، همکاران شهیدش را از خاطر برده، لابد برمیگرده به آن اصل که سیاست پدر و مادر ندارد، چه رسد به غیرتورزیدن به خون همکار.
پنج:
بیتردید افراد طالبان دوش به دوش وحوشِ داعش، بدنامترین گروه تروریستی خاورمیانه هستند. هنوز شتکِ خونِ دانشجویانِ مظلوم افغانستانی بر دیوارهای دانشگاه کابل و اندام تکهتکه شدهی مادران و نوزادان در زایشگاه آن شهر از خاطر نرفته است و مسئولیت مستقیم مغزشویی جوانان جاهل و صدها عملیات انتحاری و دهها هزار کشته و مجروح در بین همسایگان نازنینمان بر عهدهی آنها است و فقط یک وزارتِ خارجهای وقیح میتواند انبوه تابلوهای سیاهپوشی فراموش کند که همین اواخر در تهران میپرسیدند: “جانِ پدر کجاستی؟”
شش:
بله! همه میدانند که رابطه ولو با دشمن امری گاه بهناچار است. اما این کثافتکاریهای اجباری را باید تا میشود پنهان کرد، نه دیگر به آن پُز داد! و عمارتِ وزارت خارجه اگر صاحب داشت و دیپلماتهای ایرانی اگر کمترین میهندوستی که پیشکش، ذرّهای پرنسیب سیاسی داشتند، این سفیر ‐بابت همین عکسِ خندان و این نوشتهی موهن‐ الان باید با پسگردنی به تهران فراخوانده میشد.
هفت:
میدانی؟ اصلِ قضیه این است که ایرانیکُشی عملی ارزان و بیتقاص است. کِی و کجا شنیدید که به یک ایرانی در جایی از دنیا توهین شود و تلافی کنیم؟ و حتی کشته شود و انتقام بگیریم؟ این “صبرِ استراتژیک” که سیاستمداران میگویند یعنی همان قضیهی “وای به خونی که یکشب از آن بگذرد!” واقعا که تُف به این دنیا! تُف!
برگرفته از کانال تلگرامی حسین دهباشی