
بخش اول سخنان آیةالله امجد به مناسبت عید غدیر (هشت سال قبل):
هو المحمود
پیامبر خدا فرمود “علی مع الحق و الحق مع علی”. علی محور و مدار حق است. علی جان شیرین پیغمبر است و جانشین او. علی عصمت دارد. معصوم از خطا و از هوا.
با آنکه در غدیر خم پیغمبر گرامی اسلام بعد از اتمام حجة الوداع نظر مبارکش را درباره جانشینی خود اعلام کرد و همه خواص و عوام حاضر در محل غدیر خم با آن حضرت، ولایتش را تبریک گفتند، وقتی امت به هر جهت، به سوی دیگران رفتند علی از در معارضه و مخالفت بر نیامد، چون ریاست بر مردم و متولی امور مردم شدن پیش شرطش موافقت و رضایت حکومت شوندگان است و اگر امت از در مخالفت و نارضایتی درآید لاجرم حاکم مسلمان از دو حالت خارج نیست. یا باید ظلم و جور و غدر و مکر پیشه خود سازد و کار به سرکوب و توطئه و فریب و نیرنگ بکشد که حد یقف هم ندارد و انسان تا قعر جهنم با توجیهی از پس توجیه و مکر و حیله و نیرنگی از پس مکر و حیله و نیرنگ باید با این رفتار ظالمانه و فریب کارانه ادامه دهد یا به فکر آخرت و صلاح و فلاح اخروی خود باشد و کاری نکند که کار امت به نزاع و هرج و مرج و خشونت ورزی بکشد.
حضرت امیر علیه السلام وقتی سست عنصری و عافیت طلبی مردمان خودش را در مقابله با سپاه معاویه می دید رنجیده خاطر می شد ولی هرگز رنجیدگی به حقاش منجر به کوچکترین ظلم به احدی از مردم نشد. میفرمود من نمیخواهم با افساد خودم شما را اصلاح کنم. چرا؟ چون با فساد و افساد هرگز اصلاح و صلاح رخ نخواهد داد. نمیشود با ظلم و فریب و اغوا و جور و مکر و غدر مردم را به سمت صلاح و فلاح کشاند.
بخش دوم سخنان آیةالله امجد به مناسبت عيد غدير (هشت سال قبل)
این که پیغمبر زمامدار امت را بعد از خودش معرفی میکند و مردم معالوصف کسان دیگری را انتخاب میکنند بهترین دلیل بر این مطلب است که مردم و مخاطبان پیامبر هرگز احساس جبر و تحمیل از جانب انبیا نداشتند. معنای “وما علی الرسول الا البلاغ” همین است، معنای “لا اکراه فی الدین” همین است، معنای “لست عليهم بمسيطر” همین است. علی هم بعد از قتل خلیفه سوم که مردم هجوم آوردند برای بیعت و او ابا داشت از ریاست و حکومت بالاخره با اصرار بیعت کنندگان آن را پذیرفت. حضرت مردم را توبیخ نکرد که چرا به وصیت پیغمبر عمل نکرده، دیگران را انتخاب کردید. فرمود “لولا حضور الحاضر، وقيام الحجّة بوجود الناصر، وما أخذ الله على العلماء أن لا يُقارّوا على كظّة ظالم ولا سغب مظلوم، لألقيتُ حبلها على غاربها”. حالا مردم آمدهاند و کمک کار شدهاند و از من میخواهند که زمام امور مردم را به دست بگیرم و از طرفی خداوند از عالمان پیمان گرفته که با زیاده خواهی ظالمان و تیره روزی مظلومان کنار نیایند.
بله علم و عدالت باید توأمان باشند تا حاکمان بتوانند در میان مردم به حق و قسط و داد زمامداری کنند، فرمانروایی کنند.
عالم عادل، مسئول است در برابر ظلم بایستد و یاور مظلوم باشد حال چنانچه مبسوط الید شد وظیفه زمامداری بر دوشش میافتد. زمامداری امام عادل قبل از آنکه یک حق باشد، یک وظیفه است. ولی امام عادل آن امام همامی است که میفرماید این حکومت و امارت بر شما مردم بی ارزشترین و سخیفترین امور است مگر آنکه “ان اقیم حقاً او ابطل باطلاً “، احقاق حق و ابطال باطل کنم. حق را به حقدار برسانم، یاور ستمدیدگان و خصم ستمگران باشم.
پس امیر مؤمنان در همان چند سال و اندی حکومت بر آن مردم سست عنصر که در مقابلش قشون کشیهای معاویه از شام بود و معاویه یک سره دسیسه و فریب و نیرنگ و هجمه میکرد و علی را و سپاه علی را آماج همه گونه ستمگری و تعدی قرار میداد ولی به رغم همه آن ستمگریها و جور و ستمها و فریب و نیرنگها آن امام همام هرگز ذرهای از رفتارهای معاویه را در عالم سیاست و فرمانروایی نداشت. فرمود “لولا التقی لکنت ادهی الناس” یا ” ادهی العرب تقوی” . دست علی را بسته بودند نه اینکه دهاء و خردمندی نداشت و یا با متون سیاست و کشورداری آشنا نبود، -بلکه- تقوی مانع از ظلم میشود، تقوی مانع از جور و فریب و نیرنگ میشود لذا علی شکستهای ظاهری را با آغوش باز میپذیرفت ولی در مقابل کوچکترین خطای اصحابش که در برابر مخالفان و دشمنان غدار و جاهل و خشناش میخواستند در مقام دفاع از علی علیه السلام احیاناً حرکتی کنند که شائبهای از ظلم و تعدی داشت میایستاد و آنان را منع میکرد.
در مجلسی کسی به آن حضرت اهانت کرد که – “قاتله الله ما افقهه” . تا هواداران حضرت خواستند عکس العملی قاطع نشان دهند حضرت منعشان کرد و فرمود “رويداً” . او فقط دشنامی داد و دشنام جزایش دشنام یا عفو و گذشت است و من عفو کردم. همه مردم از ظلم و ستم حاکمان جبار و غدار و مکار خودشان هراسانند و علی علیه السلام در مقام یک حاکم و فرمانروا از ظلم و اجحاف و تعدی رعایایش مینالید.
میفرمود : ” لقد اصبحت الامم تخاف ظلم ولاتها و اصبحت اخاف ظلم رعیتی “.
کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت وا کند
این است که بنده معتقدم حکومت دینی در عصر غیبت معصوم غیر ممکن است.
بخش سوم و پایانی سخنان آیةالله امجد به مناسبت عيد غدير (هشت سال قبل):
فقط هنگامی که معصوم در رأس کار است حکومت از ظلم و تعدی و اجحاف و فریب و نیرنگ و غدر و مکر و انواع رذائل مبراست و گرنه حاکم غیر معصوم در معرض خطا و جهل و ستمگری است. لذا مردم در عصر غیبت معصوم باید خودشان بر همه امورشان حاکم باشند. همه باید در صحنه سیاست و تصمیمگیری عمومی حاضر و ناظر باشند و این ممکن نیست مگر با آزادی رسانه و آزادی اشخاص و نظارت مستمر عمومی بر همه اصحاب قدرت. مردم خدمتگزاران و خادمان خودشان را انتخاب میکنند، عزل میکنند، نقد میکنند، نظارت میکنند و نظر میدهند.
باید در نظر دهی آزاد و شجاع باشند. یک جامعه خوب و عادلانه جامعهای است که شجاعتمحور باشد نه شجاعتستان. اگر مردم را زبون کنیم، اگر افراد شجاع در جامعه خانه نشین شوند، تریبون نداشته باشند، حق نقد و اعتراض و مخالفت نداشته باشند آن جامعه، جامعه معاویه پسند است و با جامعه علی پسند هزاران سال فاصله دارد. ما نمیتوانیم علیگو و معاویهخو باشیم. جامعه علی پسند جامعهای نیست که “عالمها ملجم و جاهلها مکرم” باشد. علی به مردم شخصیت میداد، به حقوق مخالف و معترض و حتی دشمن خود احترام میگذاشت. علی حتی سهم خوارج را با سهم دوستان و اصحابش به صورت مساوی میپرداخت و وقتی گلایه میکردند چرا سهم دوست و دشمن را مساوی میدهی میفرمود: خانوادههای آنها چه گناهی کردهاند؟
مادر دهر از زادن و آوردن حاکم عادلی چون علی عقیم است و فقط با ظهور امام زمان علیه السلام و حاکمیت آن حضرت بشریت با عدالت علوی آشنا خواهد شد. اللهم عجل لولیک الفرج و عجل فی فرجه واجعلنا من اعوانه و انصاره و من المستشهدین بین یدیه.
خدایا عاقبت محمود گردان

