
اینچنین نیست که یک نوع اخلاقی زیستن داشته باشیم و همان یک نوع را همه آدمیان دنبال کنند .
یک کسی هست که فقط از بدیها پرهیز میکند
این خود یک شیوه بسیار نیکویی است و همین هم خوب است که شخص ، کارهای بد را انجام ندهد . ولو اینکه کارهای خیلی خوب را هم لزوما انجام ندهد . مثلا ثواب هم نکند .
ولی کارهای بد را نکردن ، خود عبارتست از اخلاقی بودن.
پله بعد این است که شما به طرف کارهای نیک بروید. کارهای نیک این است که :
اول شما باید خودتان را اصلاح کنید بعد کم کم باید به اطرافیان خودتان برسید
نیکوکاری کنید
گذشت کنید
عدالت بورزید، از عدالت بیشتر؛ احسان بورزید
اینها همه درجات مختلف اخلاقی بودن است.
….. اینها ادب مقام است که به آن میگویند اخلاق و هر کدام حکم خودش را دارد.
شما از مینیموم ِ اخلاقی بودن شروع میکنید که عدالت است در سطح خود و در سطح خانواده تا میآیید بالاتر که احسان است که به اصطلاح سقف اخلاق را تشکیل میدهد.
یک پله از احسان بروید بالاتر ، عاشقی است .
سلوک اخلاق مدارانه، عبدالکریم سروش