
ما منفور خدا و پیغمبر و قرآن و همه هستیم بعد خیال میکنیم بهترینیم. این همه ظلم و ستم که میبینیم به کجا میرسیم؟
وقتی که آن خطبه خونین آقای خامنهای در سال ۸۸ مشاهده کردم گفتم: استکبار با لگد آقای خامنهای زد و همه چیز را از بین برد؛ از روحانیت و حوزه و علم و اسلام و انقلاب و کشور و امام و همه؛ هر چه بود با این لگد رفت با آن سخنرانی که کرد؛ مخصوصا آن دو-سه کلمه آخرش و خون جاری شد؛ و همه خونهایی که پشت سرش ریخته شد.
«بزرگان نکردند در خود نگاه»
✍ آیتالله محمود امجد
بسماللهالرحمنالرحیم
﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾
سورة الْكَهْفِ: ۱۸/۱۰۳-۱۰۴
انسان در این دنیا کارهایی میکند، مشغولیتهایی دارد، مخصوصا در مراسم دینی و لباس دین، انسان یک کارها و اعمالی میکند که در ظاهر بسیار خوب و منطقی است، اما چون غرور دارد و چون عُجْبباطنی دارد، چون خودپسند است، همه اعمالش ضایع میشود. این است که خدای تعالی میفرماید که: به آنان بگو به شما خبر بدهم که زیانکارترین افراد چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که اعمالشان را خوب میبینند، این علامت غرور است و یکی از چیزهایی که اسباب سوءعاقبت میشود غرور است.
هیچگاه بزرگان خودبینی نداشتند، اگر کسی به یک جایی رسید در اثر تواضع با غیر بود. بله؛ ما ظاهرا متواضعیم، ولی باطنا آن فرعونیت و منیّت ما نمیگذارد آن سعادت واقعی و معنویت را کسب کنیم. این است که به خیال خودمان یک عمر مشغول طاعت و عبادتیم و بندگی خدا را میکنیم در حالی که بندگی شیطان را میکنیم، بندگی هوا و هوس را میکنیم، به میل خودمان رفتار میکنیم.
وقتی انسان می تواند در راه حق باشد که میل و هوای نفسی خودش را کنار بگذارد، تعلقات خودش را کنار بگذارد، منافع شخصی خودش را در نظر نگیرد، آن وقت میتواند عبد خدا و بنده خدا باشد.
این سوره مبارکه حمد دوکلمه هست، عبودیت و ربوبیت؛ رحمانورحیم و بعد «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین» ما بدانیم مالک و مدبّر خداست و مشغول امر ونهی خدا بشویم نه مشغول امر و نهی نفس و هوی بشویم.
این است که اگر یک وقت کار خیلی خوبی برای اسلام، برای دین میخواهد بشود مانند: دعوت، منبر، کتاب نوشتن و…، اگر واقعا کسی بهتر از من این کار را انجام بدهد و خوشحال بشوم، اگر خودم هم انجام بدهم خوشحال بشوم، این اشکالی ندارد؛ اما اگر دیگری انجام بدهد خوشحال نمیشوم ولی اگر خودم امام جماعت میشوم خوشحال میشوم، دستم را میبوسند خوشحال میشوم، زنده باد میگویند خوشحال میشوم، ولی اگر برای کس دیگری بگویند ناراحت میشوم؛ اینجاها [هوینفس] معلوم میشود؛ یعنی محک دارد، انسان خودش میزان و محک است و میتواند تشخیص بدهد. حق همیشه معلوم است، منتهی هوی نفس حق را میپوشاند و هوی نفس است که انسان را حقپوش و حقکش میکند، اگر هوی نفس در کار نباشد، همه اعمال انسان، او را سعادتمند میکند.
برای دیدن متن کامل اینجا را کلیک کنید.
سایت کلمه