دكتر رضا بهشتى معز
من به عللی که بر شما پوشیده نیست.اغلب و مرتب اخبار حوزه را دنبال میکنم. در طول سالیان گذشته من واژهای مناسبتر از “مُـفاخره” برای توصیف حوزه از زبان اهل حوزه نیافتهام و صادقانه و بتاکید بگویم که درهیچ مجموعه علمی دیگری این اندازه، “مُفاخره” و گاه “مُکابره” ندیدهام. (مفاخره: فخرکردن و نازیدن مکابره: خودبزرگنمایی)
گاه حیرت میکنم که چطور ممکن است مجموعهای چنین درگیر با دین و دنیای مردم، بویژه در این وخامت اوضاع و رفوزگی کارنامه، اینقدر از خود تعریف کند؟ چطور ممکن است آدم اینقدر از خود راضی باشد؟ چطور ممکن است با انبوه مشکلات بی پاسخ و مسئولیت، اینقدر اعتماد بنفس داشت؟ … فقط یک پژوهش صادقانه و منصفانه میتواند عمق این فاجعه را نشان دهد وگرنه در کنار مفاخرات و مکابرات یومیه، گلایه و مویه از سوی زعمای حوزه هم کم نیست: یکی از کسری بودجه مینالد، یکی از غربت علما، یکی از بیمهری دولتیان، یکی از قدرناشناسی ملت، یکی از فقر طلاب، یکی از قناعت اساتید، یکی از محرومیت مناصب، یکی از مطالبات معوقه، … وهلم جرا
ما
در آستانه چهلمین سال این انقلابیم و با همه ادعاها، لبخند رضایتی امروز
بر لبان مردم نیست و امروز از هر زمان دیگری پریشانتر و افسردهتریم و
کشور در آستانه بحرانهای عمیقتر. روحانیت منشاء اصلی رویدادهای چهل ساله
این مرزوبوم است و جای هیچ انکار نیست که باید پاسخگوی این شرایط باشد و
اگر نمیتواند، دستکم نجابت نشان دهد و با سکوت و کار بیشتر جبران مافات
کند.
هر دوره سنی اقتضائات خود را دارد و اگر جوانی و خامی ادعا و
مفاخره میانگیزد، چهل سالگی سن کمال و بلوغ و تامل و بازنگری است. آدمی یا
هر جمع نخبهای در چهل سالگی رفتاری نشان میدهد که معدل کارنامه اوست.
اگر کارنامه افتخارآمیز است اینهمه مفاخره ندارد، خود گویاست و اگر نیست
بدتر !
من سر بسط این مقال را در اینجا ندارم ولی سربسته بقدر شناخت و آگاهی میگویم که روحانیت امروز نه برای ایران که برای هیچ کجای جهان و درهیچ حوزهای از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اجتماع برنامه جامع و منسجمی ندارد. برنامهای که ملتی به آن دل ببندد و به مدد آن صید سعادت، نیکنامی، آسایش کرده و پیش جهانیان عرض اندام و “مفاخره” کند. فردا را نمیدانم، اگر فردایی باشد !
امروز و هنوز برخی مشایخ در اندیشه نامگذاری “هفته حوزه” یا تربیت نیروهای متخصص “مناظره” و راه اندازی دوره تخصصی “فقه مناظره” اند تا با مفاخره و مکابره اثبات “حقانیت” کنند غافل از آنکه “به عمل کار برآید به سخندانی نیست”. عمل مخدوم چشم است و مفاخره محتاج گوش !